سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از هر طرف از هر سو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

قمار دیگر

خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش

                                                         و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر

این بیت رو الان از تو نامه های یک دوست خیلی خوبم دارم میخونم که مفهوم واقعی دوستی رو مثل یک استاد روحانی و والا به من می آموزد.

چقدر شیرینه این بیت......

من هم الان همون قمار بازم که همچنان هوس قمار دیگه ای رو داره......

چقدر دوست دارم که از تکرارها برهم......

چقدر دوست دارم که پوسته کلیشه را بدرم......

اونقدر حرف و مسئله در من جمع شده که گاهاً فکر میکنم اداره شون از توانم خارجه.

اما با تمام اینها واقعاً تمایلی برای بازگو کردنشون ندارم چون فکر میکنم حرفهایم واسه افرادی که توی گود نیستند و دقیقاً نمیبینند چه خبره وحشتناک سخته و حاضرم به تنهایی همه چی رو به دوش بکشم اما چیزی رو بازگو نکنم.

من شروع به نوشتن خاطراتم از 10 سال گذشته کردم.

مرور لحظه به لحظه این خاطرات مرا را بیش از پیش به جلو سوق میده.

اونقدر شرایط  و افراد متفاوتی رو دیدم که با ملاحظه سنم نمیتونم باور کنم.

به طرز عجیبی تو فکرم این روزها .............

تصمیم جدیدی واسه زندگیم گرفتم که مسیر جدیدی رو داره پیش روم باز میکنه.

اما من به این اعتقاد دارم که تحت هر شرایطی مطابق با اون شرایط باید گام بردارم و خودم رو محکم تر کنم.

همیشه بقا با اونهایی هست که قوی ترن.

من دارم لحظه لحظه زندگی رو تجربه میبرم.

مدام سعی میکنم که به خودم مسلط باشم.

من خالق شخصیتی مثل بهار بودم کسی که به واقع خود واقعی من بود.

تمام آرزویم آن است که بتوانم در کنار انسانها باشم و تغییر بدهم آنچه را که در توان دارم و آنهایی را که در خواب عمیقی فرو رفته اند بیدار کنم.

عصر تا دیر وقت سر کار بودم.

یکی از هم کلاسی های دوره دانشگاه به من زنگ زد............تو دلم گفتم : حالا که همه چی حل شده ؟؟؟ صبح بخیر!!!!

با خودم فکر کردم که باید به خودم تبریک بگم که یک تنه و با استمرار تونستم به اونچه که میخواستم برسم.

خیلی رنج بردم........ خیلی استرس کشیدم اما نهایتا به آنچه که میخواستم رسیدم.

بارها گفته ام که در راه اهدافم ایثار خواهم کرد.